خودت را معرفی کن؟
شهاب ۳۱ ساله هستم. متاهل هستم و برای زورگیری منجر به قتل دستگیر شدم.
همسرت میداند قاتلی؟
با گذشت دو هفته از بازداشتم فهمید. او نمیدانست من زورگیری میکنم. فکر میکرد مسافرکش هستم.
سابقه داری؟
بله. سالهای قبل بهخاطر زورگیری شناسایی و دستگیر شدم و به زندان افتادم.
چرا درس عبرت نشد؟
بیپولی، بیکاری و تامین هزینه موادمخدر باعث شد تا بار دیگر به سمت ارتکاب جرم بروم.
چه مخدری مصرف میکردی؟
هروئین میکشم و مصرفم هم زیاد است. قبل از آن هم مصرفکننده شیشه بودم. یک روز به خودم آمدم و دیدم شیشه حالم را خوب نمیکند و مصرف هروئین را شروع کردم.
از آخرین زورگیریات بگو.
طعمهمان مرد و ما نتوانستیم زورگیری کنیم.
یک نفر مرد یا یک نفر را کشتید؟
کشته شد. آن روز طعمه را از جاده مخصوص سوار کردیم تا به میدان آزادی ببریم اما به سمت کرج تغییر مسیر دادیم و به ترافیک خوردیم.چاقوها را درآوردیم تا از او سرقت کنیم. مقاومت کرد و من ترسیدم و چاقو را داخل ران پایش کردم. خون کف پراید را برداشت و از ترس او را در حاشیه جاده رها کرده و هرکدام به سمت زندگی خودمان رفتیم. بعد از دستگیری متوجه شدیم او مرده و متهم به قتل شدیم. مگر میشود یک نفر بر اثر وارد کردن چاقو به پایش کشته شود.
با دو همدستت چطور آشنا شدی؟
حامد را میشناختم و ساقی موادم بود اما رحیم را نمیشناختم و از طریق مرد ساقی با او آشنا شدم.
قبل از دزدیها چه میکردی؟
قهرمان کشتی بودم و باشگاه ورزشی داشتم. کار لوازم خانگی هم میکردم و وقتی گرفتار اعتیاد شدم، ورشکست شده و باشگاه را به برادرم واگذار کردم.
چطور معتاد شدی؟
با یک زن در فروشگاه لوازم خانگی آشنا شدم و رابطه ما شکل گرفت و او برای اولینبار پایپ شیشه را دستم داد. بعد هم من را گرفتار کرد و رفت. زندگیام را به خاطر آن زن باختم.
آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟
۱۴ ماه زندان بودم و یکسال قبل از جنایت آزاد شدم.
سوژههایتان را چطور انتخاب میکردید؟
پرسهزنی میکردیم و سوژه اگر گوشی یا طلا همراهش بود، بهعنوان مسافر سوار کرده و بعد در محلی خلوت با چاقو تهدید و اموال باارزشش را سرقت میکردیم.
چند فقره زورگیری انجام دادید؟
۲۰ سرقت انجام دادیم که آخرین همان بود که منجر به مرگ پسر جوان شد.
چقدر از سرقتها بهدست آوردید؟
در مجموع ۱۵ میلیون تومان بهدست آوردم که بیشترش خرج مواد شد. البته مسافرکشی واقعی هم کردم.
میدانستی یک روزی دستگیر میشوی؟
همه خلافکاران میدانندکه بالاخره دستگیر میشوند. من برای چهارمینبار است که دستگیر میشوم. اما فکر نمیکردم به اتهام قتل دستگیر شوم. حالا به خاطر این اتهام باید پای چوبه دار بروم.
دیدگاهتان را بنویسید